درست ۱۸۰ سال قبل، چندی بعد از قرارداد ترکمنچای بود که «کلنل شیل»، سفیر انگلیس در ایران، قبل از سفر به ایران در ورشو به دیدار «نیکولای اول» تزار روسیه و «نسلرود» صدراعظم او رفت. در آن دیدار این سه نفر پیرامون سیاست مشترک دو کشور در قبال ایران گفتوگو کردند. در همین دیدار، صدراعظم روسیه خبری از «پرنس دالگورکی» سفیر روسیه تزاری در ایران را به اطلاع کلنل شیل رساند و گفت که در ۲۳ ژوئیه ۱۸۴۹ سفیر روسیه به او نوشته است که در نظر دارد به عنوان تصمیمگیر روسی در ماجرای ایران با شروع اغتشاش در ایالت آذربایجان در ایران مداخله نظامی کند. چندی بعد از این دیدار بود که شورش پیروان علی محمد باب در ایران و ایالت آذربایجان شروع شد. یحیی دارابی در نیریز شیراز آشوب را کلید زد. محمد علی قدس و حسین بشرویهای در مازندران همان کار را کردند و در ایالت آذربایجان و شهر زنجان محمد علی حجت سر به شورش گذاشت. خفیهنویسهای قاجار بارها از ارتباط محمد علی حجت با کنسولگری روسیه تزاری در ایالت آذربایجان برای «امیر کبیر» صدراعظم ایران گزارش ارسال کرده بودند.
به نظر میرسد چیزی تغییر نکرده باشد، جمهوری اسلامی ایران با همان پدیدهای مواجه است که امیرکبیر در دوران قاجار با آن مواجه بود. پدیده جریانهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که درست در زمان مورد نیاز دشمن، دست به کنشگری سیاسی میزنند، از دوران امیرکبیر تا به امروز به تکرار روی داده است. جریانی که گویی تلاش دارد مطابق اعلان نیازمندیهای دشمن عمل کند. کارکرد و نتیجه عمل این جریانها در بستر تاریخ دویست ساله مواجهه ایران و غرب مدرن چه بوده، جز اینکه اینان در عمل، مداخله دشمن در ایران را تمهید میکردند؟
در دوران پسابرجام و در شرایط حاضر که ایران از یک سو در وضعیت زیرآستانه جنگ با رژیم کودک کش اسرائیلی قرار دارد و از دیگر سو کمپین فشار حداکثری ترامپ آغاز شده، دشمن بر این نظر است که هیچ چیز به اندازه یک آشوب خیابانی، سیاستهای دشمن در ایران را تسهیل نمیکند. این را در متون منتشر شده از سوی اندیشکدهها، رسانهها و منابع تصمیمساز میتوان به کرات دید. درست در همین موقعیت مطابق انتظار، فراخوان به خیابان آغاز میشود و در همین لحظه تاریخی است که «کنشگران ایران ندوست سیاسی» همچون اسلاف خود در صحنه حاضر میشوند.
در گذر سالها به نظر فرمول دشمن تغییر چندانی نکرده است، فقط زمانه رنگ و لعاب رویدادها را تغییر داده است. اسمها تغییر کرده و، اما رسمها چندان متفاوت نشده است. جبههبندی همان جبهه بندی ۱۸۰ سال گذشته است. در یک سمت تاریخ امیرکبیرهایی ایستادهاند، که با دست مشغول اصلاح امور خانهاند و با پا، دشمن خانه را لگدکوب میکنند و در سمت دیگر تاریخ، دشمنانی ایستادهاند که برای تحمیل اراده شان به ستیز با ایران برخاستهاند و در این راه همدستان داخلی هم دارند. داستان خدمت و خیانت داستان دیرینی است.
تجمعات روزهای اخیر در شرایط حاضر چه معنایی میتواند داشته باشد جز تمهید و تسهیل اراده دشمنان بر ایران عزیز. سکوت در برابر این کنشگریهای مخرب را چه میتوان نام نهاد؟ ایران امروز بیش از همیشه به وفاق علیه جریانها و افرادی که منافع و مطامع دشمنان را خواسته یا ناخواسته تأمین و تضمین میکنند، نیاز دارد. وفاق در بزنگاههای این چنینی معنا مییابد وگرنه سکوت در این موقعیت نام دیگرش همدستی با همدستان دشمن است. وفاق بر سر محکوم کردن دوستانِ همدست دشمن معنا مییابد و اعتماد ساز است، وگرنه اعتماد سوز است و چیزی نیست جز یک بازی زبانی که به سرعت سرشتش بر همگان عیان خواهد شد و میشود واژهای تهی از معنا.